مصاحبه تیلور لوتنر، رابرت پتینسون و کریستن استوارت برای Insider

Anonim

سوال برای تیلور لوتور.

Insder: شب گذشته نگاه کرد، من به نظر "Eclipse" نگاه کردم، این فیلم فقط فوق العاده است. و من باید بگویم که شما دارید، یا به جای آن، یعقوب تعداد زیادی از طرفداران دارد. جمعیت فقط دیوانه می شود چه فکری در این باره دارید؟ تیلور لوتنر: من .. یعقة، یعقوب فقط با آن خوشحال است. نه، این ... کمی مضحک است، زیرا در این فیلم یعقوب خرد شده است. او نزدیک به بلا نزدیک است، او او را ببوسد و همه چیز را ببوسد. و سپس آن را دفع می کند.

سوال برای رابرت پتینسون:

Insder: چه احساساتی پس از اینکه شما تبدیل به یک ستاره جهان شد؟

رابرت پتینسون: من آرام همه چیز را درک می کنم. من می خواهم بگویم - این یک شغل است. و چگونه قبل از آن زندگی کردم ... تقریبا هیچ چیز تغییر نکرده است. من همان دوست دارم، من همچنان همان کار را انجام می دهم. شما می دانید، با تمام طرفداران ... خوب، من فقط به زندگی ادامه می دهم، به طوری که هیچ چیز تغییر نکرده است. احتمالا این ساده ترین راه برای مقابله با این همه است.

سوال برای کریستن استوارت:

Inser: احساس که شما به تدریج شروع به توجه به توجه شما کرد، که در ارتباط با این حماسه به شما داده می شود. درست است؟

کریستن استوارت: بله از آنجا که همه چهره است. این فقط به خنده دار می آید من باید آرام باشم و تلاش کنم تا همه چیز را کنترل کنم. از آنجا که زمانی که شما آن را انجام می دهید، پس از آن، شما همه چیز را می فهمید. این همه خیلی گیج کننده است، گیج می شود. بله، من قطعا مورد توجه قرار گرفتم. از آنجا که من اهمیتی نمی دهم، وضعیت را کنترل می کنم یا نه. من همه چیز را با طنز درک می کنم.

سوالات برای تیلور لوتتر:

Inser: تیلور، چگونه شما موفق به ماندن به آرامش، چگونه شما فکر می کنید؟

تیلور: من آن را توصیف می کنم. من دو دنیای جداگانه ای دارم که در آن زندگی می کنم. من این جهان را دارم، او لذت بخش است، من بسیار علاقه مند هستم، من آنچه را که دوست دارم انجام می دهم. اما من دنیای دیگری دارم که قبل از این همه وجود داشت. و من توانستم آن را ذخیره کنم. من می توانم بی سر و صدا در جهان زندگی می کنم در حالی که من با خانواده ام، دوستان، انجام همان کار همان قبل.

Insder: در مورد قسمت هایی با بوسه هایی که در فیلم حضور دارند. همه طرفداران شما می خواهند بیشتر در مورد آن یاد بگیرند. آیا این عجیب نیست که چنین صحنه هایی را در اطراف خدمه فیلم شلیک کنید؟

تیلور لوتنر: بله، اما بعد. من و کریستن و من دوست بسیار نزدیک دارم، اما زمانی که ما یعقوب بلا را بازی می کنیم، ما یعقوب و بلا است. این، زمانی که من به یعقوب و بلا با کریستن تبدیل می شود. شما بوسه می کنید، سپس به اطراف نگاه کنید، و کل خدمه فیلم به شما نگاه می کند. بله، کمی عجیب است.

سوال برای تیلور لوتنر، رابرت پتینسون و کریستن استوارت:

Inser: شخصیت های شما، یعقوب و ادوارد، به طور مداوم روبرو می شوند، اما شما، تیلور و رابرت، مطمئنا، برعکس، دوستان هستند. آیا دشوار است زندگی بر روی صفحه نمایش از شخصی جدا شود؟ چطوری، کریستن، بین این همه؟

تیلور لوتنر: من باید از ادوارد متنفر باشم، و بر این اساس، نفرت از راب. دشوار است، زیرا راب یک پسر شاد و سرد است، هرچند خون ادوارد من یعقوب من است. و هنگامی که ما در قسمت ستاره دار، جایی که ما مجبور شدیم به یکدیگر فریاد بزنیم، من را از طریق شانه می گیرم، دستم را تکان می دهم. و به محض این که ما گفته شد: "حذف شد!" ما شروع به خنده کردیم در بعضی موارد، حفظ یک بیان جدی صورت بسیار دشوار است.

رابرت پتینسون: فقط زمانی که ما این قسمت را با یک مبارزه شلیک کردیم، سعی کردم به راحتی بازی کنم، احساس یک مرد شیب دار، چگونه ادوارد. من سعی کردم جکوبا را با شانه بگیرم، اما تیلور برای او خیلی بزرگ است تا بتواند به راحتی درک شود، دست من فقط چند بار کاهش یافته است تا زمانی که من سازگار باشم. اما من در ایده سوپرمن هستم. بله، خنده دار. و همان صحنه، زمانی که او در چیزی شبیه لباس گرگ بود، و ما آن را فقط برای همه این سنسورها پرتاب کردیم، در اینجا در حال مرگ است.

کریستن استوارت: این یک سوال بسیار خوبی است، آیا عجیب نیست که با دوستان خود کار کند. همه چیز به تنهایی می شود ما در حال حاضر در این دنیا ملاقات کردیم، من فکر می کنم این به خصوص ساده تر است. این روابط، محل جلسه ما را تشکیل می دهد، زیرا همه ما این فیلم را دوست داریم. این مثل ... من می دانم یعقوب، یعنی، من آنها را می دانم و می دانم، جلیقه جلیقه، اما ... راب و این چیزی است که ما انجام می دهیم.

سوال برای کریستن استوارت:

Insder: آیا فیلم ها را با واقعیت اشتباه می گیرید؟ مطمئنا دوختن؟ شخصیت های خود را با شخصیت های خود تماس بگیرید؟

کریستن: من می دانم، می دانم. فقط نام ها جدی هستند و گاهی اوقات، همانطور که در حال حاضر. واقعا احمقانه است اما با آنها اتفاق نمی افتد، ما همه پا در آن واقعیت تا زمانی که آخرین "سپیده دم" را خفه کنم.

ادامه مطلب