جیم کری در نمایش Ellen Degensheres

Anonim

جیم در مورد کتاب خود گفت: "داستان یک موج، که بسیار ترسناک است که زندگی او زمانی که او به ساحل می آید. اما به دنبال عمیق تر، او می داند که او تنها موج نیست، بلکه بخشی از اقیانوس بزرگ است . داستان که ما بیش از افراد فردی هستیم - ما یک عدد صحیح هستیم. "

همچنین، بازیگر گفت که پدرش یک داستانپرداز عالی بود. جیم در تصویر پدر به یک داستان پری گفت: "این یک شب تاریک در پایان ماه اکتبر بود، زمانی که مه به مزرعه قدیمی افتاد. ناگهان تامی از تختش پرید. معده او از گرسنگی رنج می برد به نظر می رسد که او هفته ها آن را تغذیه نکرد. او را از طریق پدر و مادر اتاق خواب در آشپزخانه خراشیده کرد. او یخچال و فریزر را باز کرد ... اما خالی بود. ناگهان صدای او را شنید: "نام یام. بیا و آن را بگیری. "او به خیابان رفت و او را دیدم: یک سگ داغ بزرگ طولانی در هوا قبل از چهره اش آویزان شد. تامی نمیتوانست مقاومت کند و او را از بین ببرد ... و او در یک صفحه پرواز پراکنده شده است مه. عشق بیگانه برای گرفتن بچه ها. به رختخواب بروید شب های خوب، بچه ها! "

ادامه مطلب