اما رابرتز در مجله Elle Canada. ژوئن 2014

Anonim

درباره نوجوانی : "خنده دار، امسال من 23 ساله شدم و شاید واقعا واقعا واقعا متوجه شدم که از نوجوانی خارج شده است. به نظر می رسد که یک هفته پیش بود. سال های نوجوان من سرگرم کننده و جالب بود، زیرا زندگی من از زندگی بیشتر مردم متفاوت بود. من کار کردم و زمان زیادی را در نیویورک گذراندم. این شهر شگفت انگیز بود، و پس از آن زندگی بزرگسالان من آغاز شد. در حال حاضر من برای آن زمان نوستالژی دارم. "

در مورد اینکه چگونه خانواده به انتخاب حرفه ای خود واکنش نشان داد : "مامان نمی خواست من در چنین سن جوان به یک بازیگر تبدیل شود. هنگامی که خانواده شما مربوط به این صنعت است، آنها همیشه می گویند: "تبدیل به یک دکتر بهتر! یا وکیل! " اما در نهایت، ما هنوز هم می خواهیم بازیگران باشیم. من همیشه دوست داشتم داستان های پری را بگویم و فیلم ها را تماشا کنم. به یاد داشته باشید که احساس سحر و جادو که در حال تجربه بود زمانی که سال های هفتم به تیراندازی به تیکت جولیا [رابرتز]. من با لباس به اتاق صعود کردم و تمام لباس ها را امتحان کردم. این یک احساس خاص بود. "

درباره شخصیت شما: "من همیشه بسیار خسته بودم. این نتیجه والدین یک مادر تنها است. مادر همیشه به من حس اعتماد به نفس من الهام بخش بود. او گفت که من باید نظر خودم را داشته باشم، و باید با توسعه خود مقابله کنم. اما روزهای مختلفی دارم به عنوان مثال، دیروز گریه کردم، چون من یک پا را لمس کردم، پریدن بر روی تارپولین، عصبی به خاطر تیراندازی امروز و برخی از اخبار بد. من با یک پا بلند، یخ زده به او نشستم و بسیار ناراحت شدم. و امروز صبح من بلند شدم و فکر کردم: "اجازه دهید همه چیز متفاوت باشد." روزهایی هستند که موهای شما به نظر می رسد فقط کامل است، شما احساس می کنید قادر به همه چیز است. و این اتفاق می افتد زمانی که همه چیز آزار دهنده: یک فال بد، موهای وحشتناک، من نمی خواهم از تخت خارج شود. "

ادامه مطلب