انفجار: راسل کرو به داستان دست زدن به بچه گربه نجات داد

Anonim

راسل کراو در توییتر خود یک داستان طولانی در مورد چگونگی در اوایل دهه 2000 در بچه گربه جنگل نوشت.

داستان در چند توییت. بهتر با چای می رود در سال 2003، مادر من می خواست گربه را بسازد. در میان بوته های ما در مزرعه جایی بود که بسیاری از پرندگان محلی جمع شدند. و من علیه این ایده بودم. شناخته شده است که گربه های خانگی با پرندگان دوست نیستند.

در آن زمان، کرو شروع به آماده شدن برای تیراندازی در فیلم سیندرلا مرد ("Nokdown" 2005) و برای این بسیار آموزش دیده در خانه. تمام تجهیزات ورزشی او در حیاط در میان بوته ها ایستاده بود، همچنین یک حلقه بوکس وجود داشت. راسل برای مدت طولانی آموزش دیده است، و مادرش از این گربه پرسید:

اما من گفتم نه

انفجار: راسل کرو به داستان دست زدن به بچه گربه نجات داد 97663_1

هنگامی که راسل رفت به سوار دوچرخه سواری در جنگل ها و کوه ها همراه با بوکسورانی که او را آموزش می دهند:

من به یک نقطه دید خوب برای ریختن آب متوقف شدم و برای یک مسیر دیگر آماده شدم. با من عرق می کند ناگهان صدای عجیب و غریب را شنیدم کسی می آید؟ من نگاه کردم چند مرحله را عمیق به جنگل انجام داد و بچه گربه را دید.

راسل سعی کرد درک کند که کجا می تواند آنجا را بگیرد. این مسیر تقریبا وحشی بود، به ندرت کسی رانده شد.

بچه گربه. رها شده بنابراین Littel گرم سیاه و سفید قرمز. شکستن و مین غریزه به او گفت که او در جای امن نیست. من آن را گرفتم، سکته مغزی. من به جاده نگاه کردم و دیدم که بچه ها با من روبرو هستند. بچه گربه را در کوله پشتی کاشته و ادامه داد

- همچنان به کلاغ می شود

انفجار: راسل کرو به داستان دست زدن به بچه گربه نجات داد 97663_2

پس از نیم ساعت، راسل با بچه ها به نقطه پایان رسید و نشستن به استراحت بر روی تپه، از جایی که یک دید زیبا افتتاح شد.

"به آنچه که من پیدا کردم نگاه کنید ..." بنابراین لمس کردن: یک دسته از بوکسورهای پوستی سنگین نشسته و یک بچه گربه را درگذشت. سپس ما از تپه فرود آمدیم، به من به مزرعه بازگشتم و به مادرم به این کودک کوچک دادم. او خیره شد و بسیار خوشحالم

یکی از هواپیماها به راسل یادآوری کرد که او علیه گربه ها بود.

من به او پاسخ دادم که احتمالا این نشانه ای از جهان است که من به مادرم احترام می گذارم و به او می خواهم. او خندید و گفت: "شما یک بوکسور عالی خواهید بود. آیا تو به تقدیر اعتقاد داری".

در پایان، کراو به آنچه که کل داستان است توضیح داد. دیروز، این گربه فوت کرد. نام او به افتخار فیلم سیندرلا مردی بود:

او هرگز به مردم اعتماد نکرد، اما مادر من را دوست داشت، و مادر او را دوست داشت. او کاملا با سگ ها و حیوانات دیگر رفتار کرد، اما هرگز به من خراشیده نشد. من آن را به عنوان قدردانی گرفتم.

ادامه مطلب