مصاحبه رابرت پتینسون برای مجله Premiere

Anonim

برتر. : به من بگو لطفا، نام سبک خود را بر روی مدل مو و نام آن ژل لذت ببرید.

رابرت: میخواهید حقیقت را بدانید؟ من موهایم را فقط در منطقه تیراندازی گذاشتم.

برتر. : آخرین بار که ما در طول سخنرانی ها در حمایت از "گرگ و میش" در ماه نوامبر گذشته ملاقات کردیم، به نظر می رسد شما متوجه نشده اید که چه اتفاقی می افتد.

راز : من فکر نمی کنم که حداقل کسی متوجه شود چه اتفاقی می افتد. آنچه اتفاق افتاده چنین نادر است. شما یک بار از خواب بیدار می شوید و ناگهان تبدیل به یک ستاره می شوید. کابوس واقعی ناگهان شما به همه شناخته شده اید، هرچند در iota تغییر نکرده اید. من واقعا متوجه شدم که چه اتفاقی افتاده است، فقط در کن. در طول تعطیلات، من به رستوران رفتم، و وقتی از آنجا خارج شدم، 500 نفر منتظر ماندند در نزدیکی ورودی بودند. هرج و مرج کامل بود. من مجبور شدم به معنای واقعی کلمه به ماشین حمل کنم. خنده دار این است که این را به یاد داشته باشید.

برتر. : احتمالا شما می خواستید از همه این افراد بپرسید ...

راز : مطمئن. من مطمئن هستم که اگر من به یکی از این دختران گفتم: "من رفتم، ما صبحانه با هم داشتیم، سپس او کاملا گیج می شود و هرگز نام من را در وسط جمعیت نخواهم گذاشت.

برتر. : هنگامی که شما بسیار طلبی می کنید، باید دشوار بمانید.

راز : بله حتما. اما در عین حال، نمی توانم بگویم چه چیزی تغییر کرده است. بدترین چیز این است که دوستان وقتی دوستان شما را به جایی می رسانند، اما شما باید با آنها صحبت کنید: "متاسفم، اما من نمی توانم به آنجا بروم، زیرا شما کاملا مطمئن هستید که عکاسان آنجا خواهند بود. من تمام وقت برای نگاه کردن به اطراف، فوق العاده عشق هستم، زیرا در هر زمانی هر کسی می تواند من را شلیک کند یا آنچه را که می گویم بنویسد. با این حال، احساس می کنم که من بدون توقف کار می کنم، با این حال، حداقل در تیراندازی، به لطف اقدامات امنیتی، حداقل می توانم کمی در تنهایی باشم. این چنین امدادی است.

برتر. : فیلم تیراندازی فیلم تنها جایی است که می توانید زندگی خود را زندگی کنید؟

راز : به نظر می رسد دیوانه، درست است؟ من هنوز نمیتوانستم یک مکان واحد در جهان پیدا کنم که می توانم پنهان کنم. حتی در مکان های سخت ترین به دست آوردن، آنچه که من می توانم تصور کنم، کسی است که از یک عکس یا یک عکس از من بپرسد. صادقانه، من حتی فکر نمی کردم که من بسیار آسان برای یادگیری بودم.

چند ماه پیش، من در حال حاضر نزدیک به رها کردن این همه، من تبدیل به یک پارانوئید واقعی شدم. اما پس از آن تیراندازی جدید شروع شد، همه چیز کمی نگاه کرد. من فقط نمی توانم دور شوم و به آنچه که اتفاق می افتد توجه نکنیم.

برتر. : جالب ترین، بنابراین این چیزی است که در 2 سالگی زمانی که شما به پایان برسید در "گرگ و میش"، شما باید هر گونه تلاش را به طوری که مردم فراموش کرده اند شخصیت که شما را یک ستاره به این تصویر ساخته شده است نیست پیوستن به شما

رابرت: کمی من را ترساند. هنگامی که من به جلسه ای در مورد پروژه های دیگر می روم، افرادی که با آنها ملاقات می کنند، تنها شباهت بین ادوارد کالن و من است. آنها می گویند چیزی شبیه به: "اگر شما نقش را دوست دارید، و شما قادر خواهید بود به ما مخاطبان" گرگ و میش "، و سپس آنچه را که شما آن را در نظر بگیرید." من فکر می کنم آنها آماده هستند حتی به من یک نقش زن بدهند.

برتر. : در میان طرفداران "گرگ و میش" مردان دارند؟

راز : مقدار کمی. در واقع، بچه ها بیشتر و بیشتر از من در مورد خود عکس می پرسند. درست است، گاهی اوقات آنها را به خاطر فروش آنها در حراج می کنند.

برتر. : برنامه شما برای 2 سال آینده برنامه ریزی شده است؟

راز : عملا. اگر یک هفته در پایان تابستان حساب نکنید، برای دیدن یک دوست، در مورد وجود آن من فقط فراموش خواهم کرد.

ادامه مطلب